The Blog


عباس كيارستمى در حاشيه يكى از نمايشگاههايش و در پاسخ به خبرنگارى كه دليل برپايى نمايشگاه عكس را از او مى پرسد مى گويد؛ «هر چيزى كه در فيلم مى شود گفت در عكس هم ميتوان گفت، تنها تفاوت اين هست كه توقع تماشاگر از عكس كمتر است، بنابراين جرات ما در عكس براى چيزى كه نشان مى دهيم بيشتر است.»
از نظر او مديوم عكس نه تنها قدرت كمترى از فيلم ندارد بلكه به جهت جسارتى كه از دست و پاگير نبودن كار عكاسى در عكاس وجود دارد، امكان بيان بيشترى هم به هنرمند مى دهد و دامنه آنچه عكس به ميان مى آورد به واسطه قدرتى كه دوربين عكاسى در ثبت لحظات فراهم مى كند، گسترده تر است.
حتى فراتر از اين جايى كه كيارستمى مى گويد «یک عکس به تنهایی می تواند مادر سینما باشد. این نقطه یی است که سینما از آن آغاز می شود،؛ یک عکس.» به چشم انداز بيكرانى اشاره دارد كه ايده پردازى در سينما را به عكس مرتبط مى كند و نقطه آغاز آن را جرقه اى مى داند كه جادوى يك عكس پديد آورده است.
كيارستمى جاي ديگرى هم درباره ارتباط عكاسى و سينما سخن گفته است “وقتی فیلم می‌سازم، فقط یک کارگردانم و زمانی‌ که عکس می‌گیرم، یک عکاس. تفاوت اين است كه برای مشخص شدن کیفیت یک فیلم واقعی باید حداقل ۳۰ سال از آن سپری شود اما تنها یک قطعه عکس می‌تواند از صدها گفتمان و هزاران تفسیر آن مهم‌تر باشد. اهميت عكس اين است.” با اين همه در عمل عكاسى از نظر او هميشه ملازم با سينما بود و عباس كيارستمى را هرگز در عكس هايش نميتوان به عنوان يك عكاس صِرف يافت. اما شايد مهمترين موضوع جايى باشد كه در فيلم هايش هم وضعيت را به همين ترتيب ببينيم به طوريكه به وضوح ملاحظات وسواس گونه يك عكاس را در قابهاى او ميتوان مشاهده كرد.
او در عكاسى هر چند از زبانى واحد و منحصر بخود برخوردار بود اما سبك مشخصى نداشت و عكس هاى او طيف وسيعى از فاين آرت تا عكاسى مستند اجتماعى را در بر مى گيرند. كيارستمى عكس هاى رنگى هم ثبت كرده است اما جايى كه به صراحت مى گويد ”
نجابت سياه و سفيد را بيشتر از عكاسى رنگى دوست دارم.” گرايش و علاقه شديد خود به عكاسى سياه سفيد را آشكار ساخته است.
به بهانه همين مطلب تعدادى از عكس هاى كيارستمى را براى انتشار در كانال سوشال لنز آماده كرده ايم كه تعدادى از آن ها بارِ نخست است كه منتشر مى شوند.

        

والریو بیسپوری متولد سال 1971 در رم ایتالیا بعد از فارغ التحصیل شدن از رشته ادبیات تصمیم گرفت توجه اش را معطوف به هنر عکاسی نماید. از سال 2001 به عنوان گزارش گر حرفه ای با بسیاری از مجلات بین المللی و ایتالیایي همکاریش را از سر گرفت. در این میان می توان به مجلات L’Espresso, Il Venerdì, Internazionale, Le Mond, Stern اشاره کرد. والریو بیسپوری در آفریقا، آسیا و خاورمیانه کار گزارشگری انجام داده است، ولی اغلب فعالیت های وی معطوف به آمریکای لاتین می باشد و بیشتر از یک دهه را در بوینس آیرس زندگی کرده است. او 10 سال را صرف مجموعه‌ی عکس «انسِرادوس» نمود و در آن وضعیت زندگی 74 زندان در همه کشورهای قاره آمریکای جنوبی را با رویکرد انسان شناسی و روزنامه نگاری به اسم “واقعیت زندانیان” تصوير كرد. این مجموعه عکس در ویزا(نمایشگاه پرپینیان) در پالازو دل اسپوزیزیونی در رم ، در دانشگاه ژنو، در فستیفال بروز برلین (اکتبر 2014) و در مرکز اسناد برانکس نیویورک به نمایش گذاشته شد. در سال 2013 والري پروژه مهم دیگر عکاسی اش را بعد از 8 سال کار به اتمام رسانید که در آن به افشاگری در مورد نفوذ و اثرات ماده مخدر کم هزینه جدیدی به نام “پاکو” می پردازد، ماده اي كه منجر به کشته شدن یک نسل کامل از جوانان در حومه شهرهاي بزرگ آمریکای جنوبی شده است. کار بر روی “پاکو” در رم، میلان و استانبول (کاتولوگ منتشر شده توسط صلیب بین المللِ سبز) به نمایش گذاشته شده است. جوايز بین المللی متعددی به وی اهدا شده است که از این میان می توان به POY آمریکای لاتین 2011 (لوح تقدیر)؛ جایزه عکاسی جهانی سونی 2013 (اولین جایزه مسائل معاصر)؛ روز بین المللی ژاپن، جوایز عکاسی خبري POY 2013 و 2014 (دومین جایزه، ویرایش ویژگی های داستان و مجله)

والريو بيسپوري به مدت ده سال به آمریکای جنوبی سفر کرده و درون ۷۴ تا از اسفناک ترین و وحشتناک ترین زندان ها مجموعه عكس مستندی تهیه کرده است. کثافت، مریضی و مرگ در سرتاسر وجود خودش احساس کرده و بخاطر پوچی و عدم امید به زندگی زندانیان این زندان ، کارهایش را سیاه و سفید و کنتراست بالا ارایه کرده است.
او می گوید : با اینکه یکبار بزور میخواستند سرنگ آلوده ای به او در یکی از این سفرها تزریق کنند ، هیچ اظهار پشیمانی از انجام پروژه خود نمی کند. و این شرایط سخت را بها جان و دل پذیرفته و به کارش ایمان داشته است.
والريو در این راه چندین بار تهدید به مرگ با چاقو دشنه توسط زندانین شده و حتی یک بار گردن او را بشدت آسیب رسانده اند. اما با این همه سختی عکاسی کردن در آن شرایط را لذت بخش توصیف می کند.

والريو در مجموعه‌ی عکس «انسِرادوس» تلاش کرده تا مسئله افزایش جمعیت زندان و کمبود فضای کافی را از منظری انسانی به تصویر کشد. این تصاویر انبوه زندانیان را در سلول‌های کوچک نشان می‌دهند. حتی در برخی از موارد، لاشه جانوران هنوز در زندان مانده است. برای مثال، زمانی که بیسپوری قصد داشت وارد زندانی در برزیل شود، به او گفتند که باید از مقامات اجازه بگیرد، چرا که ورود به این زندان می‌تواند خطر مرگ را برای او در پی داشته باشد. در پرو اتفاقی تلخ برای او رخ داد. پس از ورود به زندانی در پرو، یک زندانی با سرنگ حاوی خون آلوده به او حمله کرد و یک زندانی ایتالیایی جانش را نجات داد. او واقعا نمی‌داند که چگونه این اتفاق افتاد. زندانی‌ها چندین بار کیسه‌های ادرار خود را حتی بر روی او پرتاب کردند، اما هیچ یک از این کارها مانع پروژه عکاسی او نشد. در اتفاقی جالب، زندانیان زندانی در آرژانتین از والریو تقاضا کردند که به زندان آن‌ها برود. مقامات اما این درخواست را به دلیل مسائل امنیتی رد کردند. سرانجام، والریو با مسئولیت خودش وارد زندان شد. 90 زندانی و او به تنهایی در زندان بودند و هر بلایی ممکن بود به سر او بیاید. اما اتفاقی نیفتاد. پس از انعکاس شرایط وخیم آن‌ها، عفو بین‌الملل خواستار پیگیری درخواست زندانیان شد و دولت آرژانتین اصلاحات لازم را انجام داد. بیسپوری می‌گوید: «عکاسی می‌تواند خیلی از چیزها را تغییر دهد.»

ترجمه بيوگرافي: صابر عباسي نسب
منبع: مجله عكاسي سوشال لنز

مجموعه عكس: اِدى جرالد
مترجم: باران حميدخانى

در حالى كه جهانیان با نگرانی در حال نظاره کردن قیام و پیشروی دراماتیک دولت اسلامی عراق و سوریه (داعش) بودند و تبديل شدن نیروهای جهادی به تهدید شماره یک امنیت جهانی مسلم انگاشته مى شد، جنبش ديگرى با اهدافى مترقى در خاورميانه سربرآورد كه توسعه طلبى سرزمينى داعش را متوقف ساخت و به سرعت توجه بین المللی را به خود جلب نمود. قدرت دیگری كه واپس گرايى دولت اسلامى نتوانست آن را تحت الشعاع خود قرار دهد جنبش كُردهاى سوريه در چارچوب مبارزاتى حزب اتحاد دموکراتیک موسوم به PYD بود.
اين جنبش كه برخى آن را شاخه ی سوریه-عراق پ.ک.ک مى شناسند به عنوان تنها قدرتی ظاهر شده که در چند سال گذشته توانایی مقابله با جهادی ها و توقف پیشروی آنها را داشته است. واحدهاى مدافع خلق (YPG) كه شاخه نظامى PYD به شمار مى آيد از تابستان سال 2012 در روژاوا – منطقه کردنشین شمال سوریه- پيروزمندانه مقابل جهادی ها جنگیده است.
نمایش نظامی PYD در سوریه و عراق این نیرو را به قدرتی شناخته شده در خاورمیانه تبدیل کرد؛ حزب اتحاد دموکراتیک بارها ادعا کرده است که جبهه النصره و جهادی های دولت اسلامی از حمایت آنکارا برخوردارند و اجازه دارند برای پایه گذاری حملات شان از قلمرو ترکیه استفاده کنند.
این ادعاها کاملاً درست هستند. تصور اینکه گروه های جهادی بتوانند در مناطقی چون رأس العین، کوبانی و عفرین در همسایگی ترکیه بدون استفاده از قلمرو ترکیه چنین فشار نظامی بر كُردهاى سوريه وارد کنند مشکل است. با این اوصاف، حزب اتحاد دموکراتیک تا به امروز توانسته در این سه منطقه پابرجا بماند و چندين سال در مقابل جهادی ها مقاومت کند. اگرچه، مدتها قبل از اینکه دولت اسلامی موصل را اشغال کند، اين PYD بود كه به خاطر نبردی که در روژاوا داشت ثابت کرده بود که باید به عنوان تنها نیروی مبارز خاورمیانه برای جنگ دربرابر دولت اسلامی شناخته شود.
نیروهای کرد سوریه باعث شگفتی جهانیان شده اند، نه فقط به خاطر مقاومت در برابر جهادی ها بلکه با زنان جنگجویشان. حزب اتحاد دموکراتیک علیه تفکر وحشی و بدوی که زنان را اسیر می کند و به عنوان همخوابه می فروشد، تفکر سکولاری نشان داده است که از برابری جنسیتی استقبال می کند. این برداشت با تصویر بین المللی آنها همخوانی دارد.

این مجموعه عکس از eddie gerald است که از مناطق جنگی سوریه و عراق گرفته است

منبع: کانال سوشال لنز

عکس های منتشر شده از حادثه دلخراش تروریستی 17 خرداد در تهران

مجموعه عکس از Oded Wagenstein

پير شدن چه احساسي دارد؟ چه حسي دارد به طور كامل تنها شدن؟ چه حسي دارد وقتي بدنت به خودت خيانت ميكند؟ چه اتفاقي ميافتد وقتي اين دنيا را ترك ميكنيم؟ ” دنیایی که ما ترک میکنیم ” مجموعه عکس از یک پروژه شخصي در حال انجامي است كه من سعي کردم با استفاده از عكاسي بتوانم با بزرگترين ترسم -زمان- و ترسم از مردن مقابله كنم.
در سال ٢٠١٤ يك برخورد تصادفي من را هدايت كرد به ملاقات با افراد مسنی كه در يك مجتمع آپارتماني در شهر سینفوئگوس در كوباي مركزي زندگي ميكردند.اگرچه تقريبا شصت سال اختلاف سني فاصله بین ما بود ولي ما ارتباطی را ایجاد کردیم . من همه ساله چندين بار به ملاقتشان ميرفتم و در حمل خريدهایشان به انها كمك ميكردم،با هم سريال تماشا ميكرديم و عمدتا علیرغم مشكل زبان با هم صحبت ميكرديم.ما در مورد ترس هاي مشتركمان با هم حرف ميزديم همانطور كه در عكس شماره سه ميبينيد دلفين يك بار به من گفت:
“وقت زيادي براي عملی کردن رويا هایم و دیدن خیلی جاها باقی نمانده ،به زودي خواهم رفت و تنها خلایی از خود در بین دیوارها باقی خواهم گذاشت”.
همچنان كه زمان ميگذشت وقتي برمی گشتم آپارتمان ها راخالي میافتم ،بعضي از دوستانم این دنیا را ترک کرده بودند و تنها از انها چند تکه وسايل شخصي و ديوارهاي اتاق هایشان باقي مانده بود. آن ديوار ها تمامی زندگیشان را شاهد بودند :روابطشان،خانواده هایشان،روزهاي تولد , شادی و غمهایشان ,انها اکنون باقی مانده اند با تنهایی و خلایی در بین انها.
به زودي دولت در اين آپارتمان هاي خالي مستاجرهاي جديد اسکان خواهد داد. وسايل شخصي به جاي مانده از ساكنين قبلي جایگزین خواهند شد و ديوار ها رنگ جديد خواهند خورد و زندگي جديدی آغازخواهد شد هر چند در نهايت انها نیز لايه پوسته پوسته ديگری از رنگ بر روي دیوار خواهند شد.
بيشتر آدماي اين پروژه عکاسی ديگر زنده نيستند. امروز من به ضرورت نیاز به گرفتن عکس پرتره از انها پی بردم.من اميدوار بودم كه با استفاده از دوربينم و توانايي بالایش در انجماد زمان به من كمكم کند تا اونها رو به خاطر بسپارم. در نهايت من هم لايه اي از رنگ پوسته پوسته روي ديوار خواهم شد.

ترجمه: گلناز فرهمند
منبع: مجله عكاسي سوشال لنز