The Blog


عکاسی هنریست که عکاسان لحظات را با آن ثبت می کنن. شما را دعوت می کنم به چند عکس زیبا از مجله نشنال جئوگرافیک و روزنامه گاردین:

عکس روز روزنامه گاردین 27 اوریل 2017 عکاس: Sascha Steinbach توضیحات : نوزاد لمور طوقی قرمز آویزان در یک شبکه ی باغ وحش Cologne.

عکس روز نشنال جئوگرافیک? 27 اوریل 2017 عکاس: M. Cormican توضیحات : پرتره ی نزدیک از فلامینگو در باغ وحش لس آنجلس.

عکس روز روزنامه گاردین 26 اوریل 2017 عکاس: Kim Ludbrook توضیحات : قایق رانی بر روی سد امارتینا در مه برای خارج شدن از آب ، پارو میزند.

عکس روز نشنال جئوگرافیک? 26 اوریل 2017 عکاس: MIGZ NTHIGAH توضیحات : شرکت کنندگان جشن HOLI ( جشن بهاره ی هندو ها ) گلوله های رنگی را به سمت هم پرتاب می کنند .

عکس روز نشنال جئوگرافیک? 25 اوریل 2017 عکاس: Attila Balogh توضیحات : یک آپارتمان روشن در بین مجتمع های بلند در هنگ کنگ. ویرایشگر این عکس MATT ADAMS است.

عکس روز روزنامه گاردین 24 اوریل 2017 عکاس: محمد صابر توضیحات : دختران پناهنده ی فلسطینی در هنگام قطع برق در اردوگاه آوارگان خان یونس در جنوب غزه ،در زیر نور شمع مطالعه میکنند.

عکس روز نشنال جئوگرافیک? 23 اوریل 2017 عکاس: JOSE’ VI’CHEZ توضیحات : یک زن مغول در یک صبح سرد در حال دوشیدن شیر از گاو کوهان دار.

عکس روز نشنال جئوگرافیک? 22 اوریل 2017 عکاس: Stéphane Scotto توضیحات : ثبت تصویر هوایی از رنگ های زنده و اشکال کارائیب از جزایر Petite Terre در Guadeloupe.

عکس روز نشنال جئوگرافیک? 21 اوریل 2017 عکاس: Boris Barabáš توضیحات : روباهی کنجکاو نزدیک دوربین عکاس در حیات وحش استثنایی

عکس روز نشنال جئوگرافیک? 20 اوریل 2017 عکاس: Phuc Hau Huynh توضیحات : این عکس بیننده را غرق در چشم انداز فوق العاده ای از دید بیمار در اتاق عمل می کند.

عکس روز نشنال جئوگرافیک? 19 اوریل 2017 عکاس: Chris Eyre-Walker توضیحات : منطقه ی والوون – بلگیوم

منبع: کانال سوشال لنز

عكاسى ما در گرو و گروگان خرده مافياهاست، نامهايى بس تكرارى كه رفتن زير سايه آنها به همان ميزان بلاهت بار است كه تحليل و از دور نگريستن شان. هر چند گاه با روشنگرى ميتوان خود از دام اين ابژه سازى بى شرمانه رهانيد و دگران را ندا داد از آن بگريزند اما هيچ راهكارى نميتواند بلاهت آن نامهاى تكرارى كه هر روز صفحات تلگرام و اينستاگرامت را مالامال از آلودگى بصرى ميكنند را بزدايد و بناچار بايد دست اندركار انتقاد ريشه اي ترى شد. خُرده مافيا با نخوتى حقيرانه خود را مستقل ميداند، خُرده مافيا خود را هنرى مى نامد و در پشت نقاب صنعت فرهنگى مزورانه بخود مى بالد اما همان است كه هست يك دارودسته سودجو كه دغدغه همه چيز دارد الا هنر عكاسى!
صنعت فرهنگ و هنر چيز جديدى نيست، والتر بنيامين آن فيلسوف دوستدار عكاسى راجع به آن هشدار داده و كليات آن را خاطرنشان ساخته بود، آدورنو، هوركهايمر و اصحاب مكتب فرانكفورت اين هشدار او را بسط مفهومى دادند. آنان سمپتوم هايى را در فرهنگ سرمايه دارى تشريح كردند كه بوضوح مشخص مى ساخت فرهنگ كالايى شده و به سمت صنعتى براى توليد محض و مصرف آن پيش مى رود، هنرمندان به جاى موجوداتى خلاق كه مى آفرينند به كارگرانى اند تبديل مى شوند كه در سازوكارهاى از پيش طراحى شده كار ميكنند و محصولات از قبل پيش بينى شده اى را در فرآيندى مبتذل توليد مى نمايند تا مبتذل تر از آن مصرف شود. صنعت فرهنگ ادعايى پدیده ای عینی و واقعی نیست، بلکه فرهنگی است کاذب، نادرست، مادی شده و غیر طبیعی. اول اینکه “صنعت فرهنگ” پدیده‌ای است نادرست و ویرانگر که به صورت مجموعه‌ای از عقاید از پیش بسته‌بندی شده تولید انبوه گشته و به خورد “عكاس” داده می‌شود. دوم اینکه تاثیرات مخرب، سرکوبگر، تحمیق کننده و منفعل‌ساز این صنعت براى “مخاطب” هر دوى اينها مورد توجه هستند.
تا اينجا را داشته باشيد و ساز و كار بازار را و دلالان اين صنعت را كه ضمن تزريق سليقه به افراد از آنها “مخاطب” يا همان مصرف كننده هنر مى سازند. از همين نهاد-ماشين هاى دلالىِ هنر كه با مستمسك قرار دادن ضعف تئوريك عكاسى در كشور ما و مستعد بودن برخى عكاسان به اعتياد “نام” چند ساليست “كار مى كند” شيد است و در قامت يك “جايزه” برآنست با انتخابها و گرنتهاى اعطايى اش تعيين بنمايد عكاس چه بگيرد و مخاطب چه ببيند. شيد هر چقدر هم با معيارهاى هنرى اى كه ما مى شناسيم بسان جايزه اش كوتوله باشد بازهم دارد اندك بضاعت عكاسى ما را سطحى تر، غيرانتقادى تر و بى محتواتر از قبل ميكند.
انتقاد روح عكاسى مستند است و بدون انتقاد، عكاسى مستند فقط تصويرگرفتن و آراستن وضعيت موجود است. عكاسى مستند ‌انتقادی می تواند نشان دهد که چگونه جامعه ی موجود غیرعقلانی است؛ چگونه خصوصیات اساسی زندگی بشر از او گرفته شده یا نابود گرديده است؛ خصوصیاتی از قبیل توانایی تغییر دادن محیط و دست زدن به انتخاب های عقلانی درباره زندگی
مهم ترین آثار و پیامد اين نوع رويكرد اند. نابود ساختنِ تصور و تخیل جهان دیگر در وراى عكس از طریق شکل دادن به ذوق تصويرى و تصورات بصرى و ترجیحات عكاس و بيننده عكس تا یکسان سازی افکار و اندیشه های آنان و در نهايت تولید انبوه تصاوير و ترويج تقليد؛ اينها محصولات و خروجى خرده مافياهايى همچون شيد است.
همچنین اين صنعت، صنعت کسب و کار و تجارتِ سرگرمی ست که نفوذِ آن بر مصرف کنندگان به واسطه ی سرگرمی ایجاد می شود. سرگرمی در اساس همان عجز و درماندگی است، نوعی گریختن، اما نه آن طور که می گویند، گریز از واقعیتی بد، بلکه گریز از آخرین اندیشه ی مقاومت در برابر سخت و سفت بودنِ واقعیت. آن رهایی ای که سرگرمی وعده ی حصول اش را می دهد رهایی از انديشيدن از راه عكس است.
اينجا فرديت عكاس نوعی توهم است، آن هم نه صرفاً به سبب یکدست و استاندارد شدنِ شیوه ی تولید عكس. وجود عكاس و عكسش تا وقتی تحمل می شود که شکی در مورد همسانی کاملش با كليشه هاى عام موجود وجود نداشته باشد… خرده مافياهاى اين صنعت می توانند با تبحرى خاص فردیت عكاس را دستکاری کنند. اينان در كار ظاهرسازی و جعلِ فردیت بر چهره عكاس اند و هدف چيزى نيست جز عقيم ساختن عكس و محصور ساختن انديشه در همين پروژه عقيم سازى.
رواج تقليد كار آسانى است اما خود تقليد بهيچ وجه آسان نيست و اينان كار سخت تقليد را به عكاس مى سپارند چرا كه اگر خلاقيت تكين است و مسابقه اى با يك فرد ديگر در ميان نيست بدون شك تقليد به دليل آنكه اصطلاحا “دست روى دست زياد است” بمراتب نفس گيرتر است…

از طرف ديگر خروجى كار اين خرده مافياها مصرف کنندگان بی خاصیت و راضی به وجود می آورد که از هرگونه استعداد انتقادی بی بهره اند. به قول آدورنو و هورکهایمر، هیچ تفکر مستقلی را نباید از مخاطبان صنعت فرهنگ انتظار داشت. بازیگر نقش مرکزی در این فرایند، تولید صنعتیِ سرگرمی و تفریح سطحی است، آن چیزی که به مخاطب اجازه می دهد تا در برابر واقعیتِ پست و مفلوک تسلیم شود، پیشاپیش راه را بر مقاومت ببندد و میل به تکرار مکرر همان چیز را ایجاد کند.
عكاسى مستند انتقادى با کمک شیوه ی بیان خاص خود، انگاره هاى موجود درباره واقعيت را از هم می گسلد و به نفی آگاهیِ شیء شده و کاذب می پردازد. عكس مستند نگرشى انتقادى به واقعيت مى دهد و از آنجا كه راديكال به معناى ريشه است و ريشه هر چيزى انسان است با بازگشت به انسان، قبل از هر چيز ريشه ى رنج هاى بشرى را مى كاود. خرده مافياهايى از اين دست كه در كار تقليل عكس به يك تصويرند به مثابه ماشينهايى عمل مى كنند كه بجاى آلودگى هوا، آلودگى بصرى ايجاد ميكنند و از ماشين هايشان به جاى دود، پيكسلهايى مخرب بيرون مى آيد. در جريان توليد انبوه تصاوير، اينان با برجسته كردن بى مايه ترين عكس ها، انديشيدن به واقعيت از راه عكس را دچار زوال كرده و مسخ ساخته اند و دقيقا از همين روست كه تنها راه عبور از ناخُرسندي ها، نقد و مجاب ساختن عكاسى مستند به ديدن دوباره انسان است.

 

امروز میخواهم 2 عکاس ایرانی را معرفی کنم که عکس های جالبی گرفته اند:

امید گلزار: 35ساله ساکن تبریز از سال 2008 شروع به عکاسی از دنیای ریز (ماکروگرافی) کرده است و با تجهیزات که بیشترشون دست ساز و روی هم سوار شده است توانسته از برف دانه ها عکاسی کند.

تجهیزات عکاسی از دانه برف

عکاس دیگر سید علی محترمی است که از ماهیان و آبزیان اعجاب انگیز خلیج فارس عکاسی کرده است. از شما دعوت می کنم به دیدن این عکسها:

ستاره دریایی _ خلیج فارس

جراح ماهی _ خلیج فارس

ماهی بادکنکی _ خلیج فارس

حلزون دریایی _ خلیج فارس

مار دریایی _ خلیج فارس

طوطی ماهی _ خلیج فارس

عكاس: Tomasz Liboska
ترجمه:نسيم معماريان

چرخش نام يك پروژه ي بلند مدت درباره ي upper silesia ، بزرگترين منطقه صنعتي لهستان مي باشد.
به دنبال رد پاي انقلاب صنعتي كه اروپا را تغيير داد ، توسعه صنعتي متمركزي در Upper Silesia آغاز شد. ذخاير وسيع ذغال سنگ شرايط درآمدي و شغلي براي اين منطقه فراهم آورد. اقتصاد سنتي كه عمدتاً بر مبناي كشاورزي بود به آرامي از ميان رفت.
با گذشت زمان Upper silesia تبديل به سرزميني از معادن ذغال سنگ و كارخانه هاي فولاد شد.
به زودي شهرها گسترش يافتند و تراكم Upper Silesia به اندازه ي بالغ بر دو جين شهر تبديل شد. بعد از جنگ جهاني دوم، در طول دوران كمونيست ، اين منطقه به يك سرزمين رويايي El Dorado و سرشار از منابع غني تبديل شد.
به ويژه، صنايع سنگين كه نيروي حياتي رژيم كمونيست بود به عنوان نمادي براي نوسازي كشور ديده مي شد.
‏Upper Silesia شاهد هجوم گسترده مردم مهاجر بود. ده ها هزار نفر از مردم به زندگي و كار بهتر در اينجا اميدوار بودند.
اما افسوس كه اقتصاد سوسياليستي براي اين منطقه همانند يك بمب ساعتي پنهان عمل مي كرد. بعد از انقلاب “جنبش همبستگي” ، زماني كه لهستان به اقتصاد بازار سرمايه داري پيوسته بود، Upper Silesia سخت ترين عواقب را متحمل شد. بسياري از كارخانه ها تعطيل و مردم بدون شغل و هيچ چشم اندازي رها شدند. دودكش ها با ساكنانشان به سرعت در افق محو شدند. شهرها به صورت مداوم خالي از سكنه شده و بسياري به زادگاهشان بازگشتند. اين در حالي است كه نيروي جوان به ديگر كشورهاي اروپا مهاجرت كرد.
امروزه اين منطقه در عين حال كه به شدت به دنبال هويت جديد است، هنوز به عنوان مركز صنعتي كشور لهستان پابرجاست. تغييرات اجتماعي-سياسي به Upper Silesia شخصيتي جديد ميدهد اما همه به يك اندازه از اين تغييرات سود نمي برند.
اگر شما براي لحظه ايي مرور كنيد، ميتوانيد ببينيد كه گذشته اي پر تكاپو ،درست در پشت سر شماست.

آزاد راه a4 تنها مسير عبور از منطقه است،اين مسير يكي از سريع ترين مسير هاي رفت و آمد به سمت آلمان مي باشد

يك مرد در حال بازگشت از مسير اسكارپيارد محلي براي فروش قوطي هاي آلمينيوم

اين مرد غمگين از فروش خانه خود در منطقه است و تنها دليل كاهش جمعيت را فروش اين خانه ها مي داند.

در تمامي محله هاي شهر مردم منتظر تغييرات و حيات دوباره هستند

بناي يك ساختمان شهري در منطقه

يكي از اهالي منطقه در حال بازگشت از محل كارش

‏Mieczyslaw سابقه كار در معادن را دارد اما اكنون بازنشسته است

ماشين مستهلكي كه در شرق آلمان بلا استفاده شده است.

مادري كه پسرش در يك تيم فوتبال بازي ميكرد هم اكنون در كنار پسرش نيست. او در اثر حمله قلبي درگذشت.

زن و شوهري در كمپ اعتياد براي سم زدايي مي روند.

باغباني و نگهداري از كبوتران جزو اوقات و فراغت كارگران منطقه است

كارخانه فولاد واقع در يكي از شهرستان ها به نام بيتوم است كه از سال ١٩٩٤ فعاليت مي كند

يك رهگذر بر روي درياچه يخ زده

او عاشق نقاشي و يكي از مزرعه داران منطقه است.

خروج دود از دودكش هاي كارخانه ها در منطقه يكي از نقاط ضعف بوده كه در حال بررسي است.

بعضي از اهالي براي زيبا نگه داشتن خانه هاي قديمي و از دور نگه داشتن محله ها از كثيفي ديوارها را طراحي ميكنند.

آخيم و خانواده اش،او براي امرار امعاش انواع اقسام شغل ها را تغيير مي دهد.

بازي يك دختر در مقابل مدرسه اش

در پست قبلی عکسهای مستند و خیابانی از هند را نشان دادیم و این بار می خواهیم عکس های طبیعت این سرزمین بی همتا را نشان دهیم.

هندوستان سرزمین رنگ ها و طبیعت متفاوتی دارد و پتانسیل بسیار بالایی برای عکاسی دارد و عکاسان زیادی در دنیا علاقه مندند تا در این سرزمین هزار رنگ عکاسی کنند.